نوروز در روایات اسلامی

بهار در آغاز خود با ايامي مصادف است كه در فرهنگ ملي و ديني ما به نوروز خوانده مي‌شود. در روايتي، امام صادق# فرمود: نوروز، روزي است كه خداوند از بندگانش پيمان‌هايي گرفت كه تنها خداي يكتا را بپرستند و براي او همتا قرار ندهند و به رسولان و حجت‌هاي خدا و امامان“ ايمان بياورند.[1] در «بحار الأنوار» آمده است: در عصر خلافت اميرمؤمنان علي#، مجوسيان چند ظرف نقره را كه در آن شكر ريخته بودند، در نوروز براي آن حضرت هديه بردند. حضرت هديه آن‌ها را پذيرفت و شكرها را بين ياران خود تقسيم كرد و ظروف نقره را به عنوان جزيه قبول كرد.[2]

مرحوم علامه مجلسي در كتاب «زاد المعاد» آورده است: امام صادق# براي نوروز، اعمالي را به معلي بن‌خنيس آموخت و به او فرمود: چون نوروز فرا رسد، غسل كن و بهترين لباس‌هاي خود را بپوش و خود را كاملاً خوشبو كن و اگر توانستي آن روز را روزه بدار و پس از نمازهاي ظهر و عصر و انجام نافله‌هاي آن، چهار ركعت نماز بخوان (هر دو ركعت به يك سلام) و در ركعت اول بعد از سوره¨ حمد، ده مرتبه سوره¨ «انا انزلناه» را بخوان، و در ركعت دوم بعد از سوره¨ حمد، ده مرتبه سوره «قل يا ايها الكافرون» را، در ركعت سوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره¨ «قل هوالله» را بخوان و در ركعت چهارم بعد از سوره¨ حمد، ده مرتبه سوره‌هاي «قل اعوذ برب الفلق» و «قل اعوذ برب الناس» را بخوان. بعد از نماز به سجده¨ شكر برو، و اين دعا را بخوان: «اللهم صل علي محمد و ال محمد الاوصياء المرضيين، و علي جميع انبيائك و رسلك بافضل صلواتك، و بارك عليهم بافضل بركاتك و صل علي ارواحهم و اجسادهم، اللهم بارك علي محمد و ال محمد، و بارك لنا في يومنا هذا، الذي فضلته و كرمته و شرفته و عظمت خطره، اللهم بارك لي فيما انعمت به علي، حتي لا اشكر احد غيرك، و وسع علي رزقي، يا ذا الجلال و الاكرام، اللهم ما غاب عني فال يغيبن عني عونك و حفظك، و ما فقدت من شيء، فلاتفقدني عونك عليه، حتي لا اتكلف ما لا احتاج اليه، يا ذاالجلال و الاكرام.»[3] همچنين در برخي از منابع آمده است كه در وقت تحويل سال اين دعا را كه مضمون خوب و سازنده‌اي دارد، بخوانند: «يا مقلب القلوب و الابصار، يا مدبر الليل و النهار، يا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الي احسن الحال.»[4] مرحوم علامه مجلسي مي‌افزايد: بعضي روايت كرده‌اند كه اين دعا را نيز، در روز نوروز، به عدد ايام سال بخوانند: «اللهم هذه سنة جديدة و انت ملك قديم، اسألك خيرها و خير ما فيها، و اعوذبك من شرها و شر ما فيها، و استكفيك موونتها و شغلها، يا ذا الجلال و الاكرام.»[5] در حديث معلي بن‌خنيس از امام صادق# ـكه علامه مجلسي مي‌گويد آن را در كتب معتبر ديده است روايت شده درباره¨ نوروز چنين آمده : روز نوروز همان روزي است كه خداوند در آن از بندگانش پيمان گرفت كه او را پرستش كنند و هيچ چيزي را شريك او ندانند و اينكه به پيامبران و اوليايش“ ايمان بياورند. و آن نخستين روزي است كه خورشيد در آن طلوع كرده، و بادهاي باردار كننده در آن وزيده‌است و گل‌ها و شكوفه‌هاي زمين آفريده شده‌است. و آن روزي است كه كشتي نوح# به كوه جودي قرار گرفت. و آن روزي است كه در آن قومي كه از ترس مرگ از خانه‌هاي خود بيرون آمدند و آن‌ها هزارها نفر بودند، پس خداوند آن‌ها را بميراند و سپس آن‌ها را در اين روز زنده كرد. و آن روزي است كه جبرئيل بر پيامبر@ فرود آمد. و آن همان روزي است كه پيغمبر خدا@، اميرمؤمنان علي# را بر دوش خود سوار كرد تا بت‌هاي قريش را از بالاي خانه¨ خدا به پايين انداخت و آن‌ها را خرد كرد. و آن همان روزي است كه ابراهيم# بت‌هاي قوم خود را شكست. و آن روزي است كه پيامبر@ به اصحاب خود امر كرد (در روز غدير خم) با علي# به عنوان امير مؤمنان بيعت كنند. و آن روزي است كه پيامبر@ علي# را به «وادي جنيان» فرستاد، تا از آن‌ها در پذيرش اسلام و پيامبر@ بيعت بگيرد. در چنين روزي  براي خلافت حضرت علي# بيعتي دوباره شد. در چنين روزي علي# (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پيروز شد و مخدج ذوالثدية (سردمدار خوارج) را كشت. و آن روزي است كه قائم ما‚ و صاحب امر از پرده¨ غيب، آشكار مي‌شود. در چنين روزي قائم ما‚ بر دجال (طاغوت خودكامه¨ عصر) پيروز مي‌گردد و او را در كناسه¨ (ظاهراً نام ميداني است) كوفه به دار مي‌كشد. هيچ نوروزي بر ما نمي‌گذرد، مگر اينكه ما در آن روز اميد فرج قائم‚ را داريم، زيرا آن روز، از روزهاي ما و از روزهاي شيعيان ما است. عجم‌ها آن را پاس داشتند، ولي شما (عرب‌ها) آن را تباه ساختيد.[6] حديث فوق، ضمن اشاره به آيات ذيل، تاريخ وقوع حوادث مربوط به هر آيه را نوروز مي‌داند: «قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَ بَرَكَاتٍ عَلَيكَ وَ عَلَى اُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ اٌمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ اَلِيمٌ (هود11/ 48)؛ و خطاب شد كه اي نوح، از كشتي فرود آي كه سلام ما و بركات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبايلي كه هميشه (در خداپرستي) با تواند اختصاص يافته، و امت‌هايي ديگر هستند كه (خودسر و ستمگر شوند و) ما به آن‌ها بهره‏اي (از دنيا) دهيم، سپس عذابي سخت (در قيامت) از ما به آنان خواهد رسيد.»؛ «يا اَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (مائده5/ 67)؛ اي پيغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان كه اگر نرساني تبليغ رسالت و اداي وظيفه نكرده‏اي، و خدا تو را از (شر) مردمان محفوظ خواهد داشت، (و دل قوي دار كه) خدا كافران را (به هيچ راه موفقيتي) راهنمايي نخواهد كرد.»؛ «اَ لَمْ تَرَ إِلي الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَ هُمْ اُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ اَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلي النَّاسِ وَ لكِنَّ اََكْثرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ (بقره2/ 243)؛ آيا نديديد آن‌‌هايي را كه از ترس مرگ از ديار خود بيرون رفتند كه هزارها تن بودند، خدا فرمود كه تمام بميريد (همه مردند) سپس آن‌ها را زنده كرد، زيرا خدا را در حق بندگان فضل و كرم بسيار است، و ليكن بيشتر مردم سپاسگزار نيستند». در بيشتر تفاسير در شأن نزول اين آيه آمده است: در يكي از شهرهاي شام بيماري طاعون پيدا شد و با سرعتي عجيب مردم را يكي پس از ديگري از بين مي‏برد. در اين ميان عده‏اي از مردم كه توانايي و امكانات كوچ داشتند، به اميد اينكه از مرگ نجات پيدا كنند از شهر خارج شدند. پروردگار آن‌ها را در همان بيابان به همان بيماري نابود ساخت.[7] از برخي روايات استفاده مي‏شود كه اصل بيماري مزبور در آن شهر به عنوان مجازات بود، زيرا وقتي رهبر و پيشواي آنان از آن‌ها خواست كه خود را براي مبارزه و جهاد آماده كنند و از شهر خارج شوند، آن‌ها به بهانه¨ اينكه در منطقه¨ جنگي مرض طاعون شايع است، از رفتن به ميدان جنگ خودداري كردند و خداوند آن‌ها را به همان چيزي كه بهانه¨ فرار از جنگ قرار داده بودند، مبتلا ساخت. در برخي تفاسير و روايات آمده است: وقتي حِزقيل نبي#، يكي از پيامبران بني‌اسرائيل، از آنجا عبور مي‏كرد، از خداوند درخواست كرد كه آن‌ها را زنده كند. خداوند دعاي او را اجابت كرد و آن‌ها را مجدداً زنده نمود و به زندگي بازگشتند. اين زنده كردن در نوروز اتفاق افتاد.[8]

[1]. بحار الأنوار، ج59، ص92؛ ج11، ص342.

[2]. همان, ج41, ص118.

[3]. زاد المعاد، ص530.

[4]. همان، ص531.

[5]. همان

[6]. بحار الأنوار، ج‏56، ص120.

[7]. التبيان في تفسير القرآن، ج2، ص282.

[8]. الكافي، ج8، ص198.

برگرفته ازجلد دوم دانشنامه اسلامی کشاورزی، ذیل مدخل بهار